داستان مدیریتی / برنده
مدیریت. موفقیت. داستان کوتاه. شعر و...
به نام دوست که هر چه داریم از اوست

 

چون در مدرسه قهوه ای است!

مسابقه شنايی در دهكده شيوانا ترتيب داده شده بود و جوانان دهكده و از جمله چند تا از شاگردان مدرسه شيوانا هم در اين مسابقه شركت كرده بودند. جمعيت بزرگي در اطراف درياچه نزديك دهكده جمع شده بودند و منتظر شروع مسابقه بودند. يكی از شاگردان شيوانا كه اندامی ورزيده داشت و شناگر ماهری بود قبل از مسابقه خطاب به شيوانا و بقيه شاگردان گفت: «من شناگر ماهری هستم. اما شرايط مسابقه سخت و عرض درياچه خيلی زياد است و با توجه به سردی آب فكر نكنم بتوانم زياد به جلو بروم.»

يكی ديگر از شاگردان شيوانا كه پسر زبر و زرنگ و لاغر اندامی بود بلند شد و گفت: «چون در ورودی مدرسه قهوه ای است من حتما در اين مسابقه برنده می شوم!»

همه با صداي بلند به اين دليل بی معنای شاگرد دوم خنديدند و چند دقيقه بعد مسابقه شروع شد. آن شاگرد شيوانا كه شناگر ماهری بود طبق آنچه خودش پيش بينی كرده بود بعد از چند دقيقه شنا كم آورد و مجبور شد دوباره به ساحل برگردد و از ادامه مسابقه منصرف شود.اما شاگرد زير و زرنگ و لاغر اندام با جسارت و تلاش فراوان موفق شد همه شركت كنندگان را پشت سر بگذارد و با اختلاف بسيار زياد با بقيه نفر اول شود.

يكی از حاضرين با تعجب از شيوانا دليل اين پيروزی عجيب را پرسيد. شيوانا لبخند زنان گفت: «برنده ها همان بازنده هايی هستند كه زياد قيدها و محدوديت های عقل ملاحظه كار را جدي نمی گيرند و از نظر بقيه كم دارند و در واقع يك جورايی سرشان مي زند. بازنده ها هم همان برنده هايی هستند كه عقل سخت گريبانشان را گرفته و نمي گذارد بی ملاحظگی كنند و دست به خطر بزنند. برنده مسابقه دليل برنده شدنش را همان اول مسابقه به همه گفت. او گفت چون در ورودی مدرسه قهوه ای است پس او برنده می شود و شما به اين دليل او خنديديد. تفاوت شما با او كه برنده شد هم همين است كه او براي پيروز شدن مثل شما دنبال دليل قانع كننده نمی گردد و قبل از يافتن دليل قانع است كه برنده مي شود.»


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








ارسال توسط کاظم احمدی
آخرین مطالب